×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

ضدفراماسون و انجمن شیطانی کابالا

به نام خدای بزرگ و همیشه مهربان

× من نه ضد یهودم نه تند رو مذهبی. نه طرفدار هیچ حزب و گروه سیاسی. اما به شدت از کارها و نقشه های انجمن های شیطانی فراماسونی و کابالا رنج می برم. سعی می کنم تا می تونم در موردشون بنویسم، مطالب گرد آوری کنم و انتشار بدم تا مردم بفهمن چه نقشه های پلیدی براشون کشیده شده مهم نیست کارم چقدر سخت باشه یا چقدر تاثیر گذار، مهم اینه که همیشه آخرش عشق پیروز میشه... img border=0 src=http://www.pichak.net/blogcod/zibasazi/03/images/1/a.gif/img border=0 src=http://www.pichak.net/blogcod/zibasazi/03/images/1/r.gif/img border=0 src=http://www.pichak.net/blogcod/zibasazi/03/images/1/a.gif/
×

آدرس وبلاگ من

antiframason.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/lordara

تاریهچه یهودیت

به نام خدای بزرگ و همیشه مهربان...

برای آشنایی کامل با فراماسونی بهتره اول با یهود آشنا بشید..

 

عبرانیان

یهودیان مانند اعراب و آشوریان ، از نژاد سامى هستند. زبان ، ادبیات ، فرهنگ ، آداب ، رسوم و اعتقادات این اقوام چنان به یكدیگر نزدیك است كه دانشمندان معتقد شده اند اصل آنها به یك جا مى رسد و براى بررسى و تحقیق در زمینه فرهنگ سایر اقوام سامى انداخت . مثلا اگر به بررسى ادبیات عرب مشغول باشیم ، با مطالعه و تحقیق در زبانهاى عبرى ، سریانى و حبشى در كار خود موفقیت بیشترى كسب خواهیم كرد.

از سابقه تاریخى قوم عبرانى اطلاع دقیقى در دست نیست . برخى دانشمندان معتقدند كه نام ((عبرانى )) را كه كنعانیان پس از ورود حضرت ابراهیم (ع ) به سرزمین كنعان به او داده اند و وى را عبرانى خوانده اند كه بعدها جزو القاب او شد و لقب مذكور در خاندان وى باقى ماند؛ زیرا عبرانى از ماده ((ع ب ر)) به معنا گذر كردن از نهر مى آید، به اعتبار این كه حضرت ابراهیم (ع ) از رود فرات عبور كرد و وارد كنعان شد.

برخى نیز معتقدند كه عبرانى منسوب به عابر نیاى حضرت ابراهیم (ع ) است . همچنین كسانى با توجه به نام آزر پدر (یا عموى ) آن حضرت ، گفته اند اصل خاندان وى آریایى است . اما دانشمندان این نظریه را تاءیید نمى كنند؛ زیرا از معناى لغوى واژه آزر در قرآن كریم و متون اسلامى اطلاع درستى نداریم . نام پدر ابراهیم (ع ) در تورات تارح است.

حضرت ابراهیم (ع )

عظمت حضرت ابراهیم خلیل (ع ) به حدى است كه وى همواره موجب نزاع یهودى و مسیحیت و اسلام بوده است و هر یك ، آن حضرت را از خود مى داند. از این رو، خداى متعال فرموده است : ((ما كان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لكن كان حنیفا مسلما و ما كان من المشركین )) (آل عمران : 67). وى حتى میان مشركان مكانى بلند داشت و آثار وى در مكه مكرمه مورد زیارت و تقدیس آنان قرار مى گرفت .

نسب حضرت ابراهیم (ع ) تا حضرت آدم (ع ) در تورات آمده است . نسب نامه هاى تورات به كتب اسلامى نیز راه یافته و بدون دقت در اصل و منشاء آن پذیرفته شده است .

به عقیده اهل كتاب (در نتیجه جمع بندى حوادث كتاب مقدس ) حضرت ابراهیم (ع ) حدود 2000 سال قبل از میلاد، یعنى حدود 4000 سال پیش ‍ در شهر اور به دنیا آمد و به گفته تورات در آغاز ابرام (یعنى پدر بلند مرتبه ) نامیده مى شد. خداى متعال نام وى را در سن نود و نه سالگى به ابراهیم (یعنى پدر اقوام ) تبدیل كرد. شهر اور نزدیك یك قرن پیش در عراق در ساحل فرات از زیر خاك بیرون آمد و آثار باستانى بسیارى در آنجا یافت شد.

به گفته تورات پدر حضرت ابراهیم (ع ) كه تارح نامیده مى شد، پسر خود ابراهیم (ع ) و همسر وى ساره و نوه خویش حضرت لوط (ع ) را برداشت و به سرزمین كنعان در غرب فلسطین عزیمت كرد. آنان در بین راه از ادامه سفر منصرف شدند و در شهر حران سكونت گزیدند. این شهر در جنوب تركیه فعلى و در مرز سوریه قرار دارد.

پدر حضرت ابراهیم (ع ) در تورات تارح خوانده مى شود، ولى قرآن مجید وى را آزر بت پرستى معرفى كرده است (انعام : 74). پدر حضرت ابراهیم (ع ) در سلسله اجداد حضرت رسول اكرم (ص ) قرار مى گیرد. علماى شیعه معتقدند همه پدران آن حضرت تا حضرت آدم (ع ) یكتا پرست بوده اند، و به همین دلیل گفته اند آزر عموى آن حضرت بوده و استعمال ((اب )) به جاى ((عم )) در زبان عربى صحیح است ، از آن جمله در قرآن كریم (بقره : 133) چنین چیزى دیده مى شود.

تورات مى گوید حضرت ابراهیم (ع ) در 75 سالگى به امر خدا از شهر حران عازم كنعان شد. وى همسر خود ساره و برادر زاده اش حضرت لوط (ع ) و چند نفر از مردم حران را برداشت و همگى به كنعان رفتند و در آنجا روى كوهى در شرق بیت ایل خیمه زدند. حضرت ابراهیم (ع ) پس ‍ از چندى در حبرون (الخلیل ) ساكن شد و تا آخر عمر در آنجا بود و اكنون مقبره خانوادگى وى در آن مكان است . حضرت لوط (ع ) به شهر سدوم و شهرهاى مجاور آن رفت . مردم آن شهرها به سبب نافرمانى و بى اعتنایى به پیام وى به امر خداوند نابود شدند. این حادثه در قرآن مجید نیز آمده است .

دو موضوع بسیار مهم در تاریخ حضرت ابراهیم (ع ) وجود دارد كه در تورات كنونى اشاره اى به آنها نشده است : یكى جریان بت شكنى و به آتش افكندن وى و دیگرى داستان بناى كعبه .

قرآن مجید (در سوره هاى انبیا و صافات ) داستان بت شكنى و به آتش ‍ افكندن او را آورده است .

همچنین قرآن كریم از بناى كعبه به دست آن حضرت و به كمك حضرت اسماعیل (ع ) سخن مى گوید (بقره : 127). از آنجا كه این فرزند در پیرى به او عطا شد (ابراهیم : 39)، بناى كعبه در اواخر عمر شریف وى صورت گرفته باشد.

تورات داستان ذبح فرزند را مى آورد و مى گوید حضرت ابراهیم (ع ) ماءموریت یافت حضرت اسحاق (ع ) را قربانى كند، ولى این مساءله را با وى در میان نگذاشت و به او گفت : ((مى خواهم گوسفندى قربانى كنم و آن گوسفند را خداوند برایم خواهد فرستاد.))... اما در قرآن مجید آمده است : ((فلما بلغ معه السعى قال یا بنى انى ارى فى المنام انى اذبحك فانظر ماذا ترى قال یا ابت افعل ما تؤ مر ستجدنى ان شاء الله من الصابرین )) (صافات : 102). همان طور كه مى دانیم فرزند از مرگ نجات یافت و خداوند قوچى را فدیه او قرار داد...

اسماعیل (ع ) و اسحاق (ع )

درباره حضرت ابراهیم (ع ) در تورات مى خوانیم :

(1) بعد از این وقایع ، كلام خداوند در رؤ یا به ابرام رسیده ، گفت : ((اى ابرام مترس من سپر تو هستم و اجر بسیار عظیم تو.)) (2) ابرام گفت : ((اى خداوند یهوه مرا چه خواهى داد و من بى اولاد مى روم و مختار خانه ام این العاذار دمشقى است .)) (3) و ابرام گفت : ((اینك مرا نسلى ندادى و خانه زاده ام وارث من است .)) (4) در ساعت كلام خداوند به وى رسیده ، گفت : ((این وارث تو نخواهد بود بلكه كسى كه از صلب تو درآید وارث تو خواهد بود.)) (5) و او را بیرون آورده ، گفت : ((اكنون به سوى آسمان بنگر و ستارگان را بشمار هر گاه آنها را توانى شمرد.)) پس ‍ به وى گفت : ((ذریت تو چنین خواهد بود.))... (18) در آن روز خداوند به ابرام عهد بست و گفت : ((این زمین را از نهر مصر تا به نهر عظیم یعنى نهر فرات به نسل تو بخشیده ام .)) (پیدایش 15: 1 - 18).

سپس تورات عهد یاد شده را به حضرت اسحاق (ع )، نیاى بنى اسرائیل اختصاص مى دهد و در همان سفر پیدایش مى گوید:

(18) و ابراهیم به خدا گفت : ((كاش كه اسماعیل در حضور تو زیست كند.)) (19) خدا گفت : ((به تحقیق زوجه ات ساره براى تو پسرى خواهد زایید و او را اسحاق نام بنه و عهد خود را با وى استوار خواهم داشت تا با ذریت او بعد از عهد ابدى باشد (20) و اما در خصوص ‍ اسماعیل تو را اجابت فرمودم اینك او را بركت داده بارور گردانم و او را بسیار كثیر گردانم . دوازده رییس از وى پدید آیند و امتى عظیم از وى به وجود آورم (21) لیكن عهد خود را با اسحاق استوار خواهم ساخت كه ساره او را بدین وقت در سال آینده براى تو خواهد زایید.)) (پیدایش ‍ 17: 18-21).

به گفته تورات ، خداوند بارها به حضرت ابراهیم (ع ) وعده نسل فراوان داده بود. كنیز آن حضرت به نام هاجر پسرى را به دنیا آورد كه اسماعیل (یعنى خدا مى شنود) نامیده شد. پس از چهارده سال ساره فرزندى به دنیا آورد كه او را اسحاق (یعنى مى خندد) نامیدند.

كتاب تورات در این قسمت به كوتاهى سخن مى گوید و فقط اشاره اى مى كند كه حضرت اسماعیل (ع ) در فاران ساكن شد و مادرش براى او زنى از مصر گرفت . سایر مسائل مربوط به وى در تورات به فراموشى سپرده شده است و حتى یك جمله درباره بناى كعبه در این كتاب دیده نمى شود. پیدا شدن آب براى اسماعیل (ع ) نیز كه طبق احادیث اسلامى در مكه بوده و اكنون هم به نام زمزم باقى است ، به گفته تورات در مكانى به نام بئرشبع بوده است !

از نظر تورات ، حضرت اسحاق (ع ) جانشین حضرت ابراهیم خلیل (ع ) گردید و دو فرزند تواءم براى او به دنیا آمد. آنكه نخست دیده به جهان گشود، عیسو نامیده شد. این كلمه در لغت به معناى پرمو است . به گفته تورات این كودك در هنگام تولد موهاى بسیارى بر تن داشت . تواءم دیگر یعقوب (یعنى تعقیب مى كند) خوانده شد؛ زیرا هنگام تولد، كودك قبلى را تعقیب كرد و پس از او به دنیا آمد.

اسرائیل

حضرت یعقوب (ع ) دوازده پسر داشت و به اسرائیل ملقب بود. اهل كتاب این اسم مركب را چنین معنا مى كنند: كسى كه بر خدا مظفر شد، ولى اصل معناى آن در عبرى چنین است : كسى كه بر قهرمان پیروز شد. به گفته تورات ، كشتى گرفتن حضرت یعقوب (ع ) با خدا كه به پیروزى او بر خدا انجامید، علت ملقب شدن وى به اسرائیل است (پیدایش 32: 24-32). اهل كتاب از زمانهاى قدیم گفته اند كه مقصود از خدا در این داستان ، یكى از فرشتگان خداست (رك .: هوشع 12:3-4).

پس از چندى حادثه مفقود شدن حضرت یوسف (ع ) پیش آمد و سرانجام این موضوع موجب شده كه بنى اسرائیل در مصر اقامت كنند. مطالب سفر پیدایش تورات به اینجا خاتمه مى یابد.

در آغاز سفر خروج تورات مى خوانیم كه دوازده پسر حضرت یعقوب (ع ) در مصر زندگانى خوبى داشتند و نسل ایشان در آن سرزمین منتشر شد. مدت توقف آنان در مصر چهارصد و سى سال بود (خروج 12: 40). دوازده قبیله بنى اسرائیل كه در اصطلاح بسیط نامیده مى شوند، در علوم و فنون پیشرفت كردند و همین امر موجب حسادت مصریان شد. علاوه بر این ، مصریان مى ترسیدند بنى اسرائیل با نیروى خود زمام امور را به دست گیرند؛ از این رو، به استضعاف آنان اقدام كردند و كارهایى دشوار و جانكاه به عهده ایشان گذاشتند. همچنین مقرر شد كه قابله هاى مصرى نوزادان پسر بنى اسرائیل را براى كشتن معرفى كنند و فقط داشتن دختر براى آنان مجاز باشد.

دین مردم صحرانشین

عبرانیان در آغاز قومى صحرانشین بودند و نخستین اقامت آنان در شهرها در زمان حضرت یوسف (ع ) بود. صحرانشینى در اعتقادات و مراسم دینى آن تاثیر فراوانى داشت . هنگامى كه حضرت موسى (ع ) آنان را از دست فرعون نجات داد، مجبور شدند مدت چهل سال در صحراى سینا بمانند، ولى پس از آن پیوسته در شهرها به سر مى بردند و تمدنى را پایه گذارى كردند كه میراث گرانبهاى قوم یهود شد. مسیحیت نیز زاییده همین تمدن است .

تحول افكار در اقوام بنى اسرائیل

تحت افكار ملتها امرى عادى و طبیعى است و عبرانیان در خلال كوچ و جا به جایى تحت تاءثیر اندیشه هاى ملل گوناگون قرار مى گرفتند. در سوره اعراف ، آیه 138 آمده است كه بنى اسرائیل هنگام خروج از دریا و نجات از دست فرعون ، به گروهى بت پرست برخوردند. آنان از حضرت موسى (ع ) تقاضا كردند براى ایشان نیز بتى قرار دهد و این خواسته به شدت رد شد. همچنین هنگامى كه در مصر مستقر بودند، باورهاى مصریان در آنان تاءثیر گذاشته بود، به گونه اى كه پس از ترك آن سرزمین ، به تقلید مصریان كه گاو را مقدس مى دانستند، آنان نیز گوساله اى ساختند و به عبادت آن مشغول شدند.

حضرت موسى (ع )

در باب دوم سفر خروج تورات مى خوانیم كه یك تن از بنى اسرائیل  با یكى از دختران قبیله خود ازدواج كرد و داراى پسرى شد. مادر نوزاد به منظور نجات وى از چنگال ماءموران فرعون او را مدت سه ماه پنهان كرد. از آنجا كه مخفى نگه داشتن كودك براى همیشه ممكن نبود، مادرش صندوقى تهیه كرد و منافذ آن را با قیر اندود و كودك را در آن نهاد و در میان نیزارهاى رود نیل رها كرد. خواهر وى در آن حوالى ایستاد تا ببیند چه بر سر او خواهد آمد.

اندكى پس از آن ، دختر فرعون كه براى شستشو به سوى نیل آمده بود، صندوق را مشاهده كرد و یك تن از كنیزان خود را به دنبال صندوق فرستاد. هنگامى كه صندوق را براى وى آوردند، آن را گشود و دید كودكى در آن گریه مى كند. دل او بر آن كودك سوخت و گفت معلوم مى شود این كودك از بنى اسرائیل است . در آن حال خواهر كودك جلو آمد و پیشنهاد كرد زنى را براى شیر دادن وى بیاورد. دختر فرعون پذیرفت و خواهر كودك مادر خود را نزد آنان آورد. دختر فرعون به او گفت این كودك را با خود ببر و شیر بده ، من نیز مزد تو را خواهم داد. پس از چند سال وقتى كودك بزرگ شد مادرش او را نزد دختر فرعون برد. دختر فرعون او را به پسرى پذیرفت و نام موسى (موشه در عبرى یعنى : از آب كشیده شده ) را بر او نهاد. این داستان با آنچه خداوند متعال در سوره قصص فرموده است ، بسیار نزدیك است . بر اساس برخى محاسبات تاریخى ، این حادثه در حدود 1250 ق .م . رخ داده است .

به هر حال حضرت موسى (ع ) امور قوم خود را سامان داد و آنان را براى مبارزه با كافران آماده كرد و احكام خدا را به آنان تعلیم داد. وى قوم بنى اسرائیل را بركت داد و در صد و بیست سالگى در مكانى به نام موآب ، حوالى دریاى میت ، درگذشت و بنى اسرائیل براى او سى روز عزادارى كردند. این جریان در آخر سفر تثنیه یافت مى شود و تورات بدان پایان مى یابد:

(5) پس موسى بنده خداوند در آنجا به زمین موآب برحسب قول خداوند مرد (6) و او را در زمین موآب در مقابل بیت فعور در دره دفن كرد  و احدى قبر او را تا امروز ندانسته است (7) و موسى چون وفات یافت ، صد و بیست سال داشت و نه چشمش تار و نه قوتش كم شده بود (8) و بنى اسرائیل براى موسى در عربات موآب سى روز ماتم گرفتند. پس روزهاى ماتم و نوحه گرى براى موسى سپرى گشت (9) و یوشع بن نون از روح حكمت مملو بود، چون كه موسى دستهاى خود را بر او نهاده بود و بنى اسرائیل او را اطاعت نمودند و بر حسب آنچه خداوند به موسى امر فرموده بود عمل كردند (10) و نبیى مثل موسى تا به حال در اسرائیل برنخاسته است كه خداوند او را روبرو شناخته باشد (11) در جمیع آیات و معجزاتى كه خداوند او را فرستاد تا آنها را در زمین مصر به فرعون و جمیع بندگانش و تمامى زمینش بنماید (12) و در تمامى دست قوى و جمیع آن هیبت عظیم كه موسى در نظر همه اسرائیل نمود (تثنیه 34: 5 - 12).

تاءسیس یهودیت

در باب سوم سفر خروج مى خوانیم كه حضرت موسى (ع ) در بیابان حوریب در دامنه كوه ، صداى خداى متعال را از میان آتشى از بوته خار شنید كه با او سخن مى گوید.

در قرآن مجید نخستین سخن خداوند از درختى در بیابان طوى چنین آمده است :

فلما اءتاها نودى یا موسى . انى اءنا ربك فاخلع نعلیك انك بالواد المقدس طوى . و اءنا اخترتك فاستمع لما یوحى . اننى اءنا الله لا اله الا اءنا فاعبدنى و اءقم الصلوة لذكرى . ان الساعة آتیه اءكاد اخفیها لتجزى كل نفس ‍ بما تسعى . فلا یصدنك عنها من لا یومن بها و اتبع هواه فتردى (طه : 11 - 16).

تورات مى گوید خداوند به حضرت موسى (ع ) وعده داد بنى اسرائیل را از دست مصریان نجات دهد و سرزمین كنعان و حدود آن را كه اماكن پر بركتى بودند، به ایشان عطا كند. از این رو، حضرت موسى (ع ) رسالت یافت نزد فرعون برود و از او بخواهد كه بنى اسرائیل را رها كند. وى با معجزاتى عازم مصر شد و مقرر گردید حضرت هارون (ع ) به وى كمك كند.

به گفته تورات ، خداى متعال به حضرت موسى (ع ) قدرت داد تا به اعجاز، عصاى خود و برادرش را به اژدها تبدیل كند و نیز از دست خود نور سفیدى ساطع نماید. فرعون جمعى از جادوگران را گرد آورد تا با حضرت موسى (ع ) مسابقه بدهند. اژدهاى مزبور تمامى آلات و ادوات آنان را بلعید و آنان دانستند كه كار آن حضرت جادو نیست . به فرموده قرآن مجید آنان بدون ترسى از فرعون به حضرت موسى (ع ) ایمان آوردند. پس از این معجزات چند عذاب بر مصریان فرود آمد و هر بار فرعون قول مى داد بنى اسرائیل را مرخص كند، اما به قول خود عمل نمى كرد. تورات ده نوع عذاب را برشمارد:

1. تبدیل شدن آبهاى مصریان به خون ؛

2. زیاد شدن قورباغه میان آنها؛

3. زیاد شدن پشه ؛

4. زیاد شدن مگس ؛

5. مرگ حیوانات مصریان بر اثر وبا؛

6. مبتلا شدن مصریان و چارپایان آنان به دمل ؛

7. فرود آمدن تگرگ بر آنان و تلف شدن مقدار زیادى از حیوانات و مزارع ؛

8. زیاد شدن ملخ ؛

9. تاریك شدن مساكن مصریان تا سه روز؛

10. هلاك شدن نخست زادگان انسان و حیوان همه مصریان حتى نخست زاده خود فرعون .

قرآن مجید نشانه هاى حضرت موسى (ع ) را نه عدد مى داند (اسراء: 101) و ظاهرا مقصود تنها نشانه هایى است كه براى فرعون آورده بوده و گرنه به صریح قرآن كریم و تورات معجزات آن حضرت بیش از این عدد بوده است . برخى از این عذابها در قرآن مجید به گونه اى مذكور است (اعراف : 130 و 133).

به گفته تورات ، فرعون سرانجام تسلیم شد و حضرت موسى (ع ) و هارون (ع ) را شبانه طلبید و به آنان گفت با بنى اسرائیل به هر جا كه مى خواهید بروید. پس آنان به سوى دریاى سرخ در شرق مصر كوچ كردند و آنجا اردو زدند. قوم موسى از دور آمدن فرعونیان را مشاهده كردند. در آن هنگام حضرت موسى (ع ) دست خود را به طرف دریا دراز كرد و دریا شكافته شد و خشك گردید و بنى اسرائیل به آسانى از آن عبور كردند.(19) آنگاه لشكریان فرعون وارد شدند و حضرت موسى (ع ) به امر خداوند با اشاره دست ، آنان را غرق كرد. تورات درباره غرق شدن شخص فرعون چیزى نگفته است .

از قرآن مجید و احادیث اسلامى بر مى آید كه بنى اسرائیل به امر خدا از مصر خارج شدند، نه به اذن فرعون (شعراء:52). همچنین به صریح قرآن كریم ، حضرت موسى (ع ) به فرمان الهى عصاى خود را به دریا زد، نه اینكه دستش را به سوى دریا دراز كند.

بنى اسرائیل در حوالى شبه جزیره سینا توقف كردند و در آنجا براى آنان از آسمان چیزى مانند شبنم و نیز مرغ بلدرچین كه به عربى سلوى نامیده مى شود، فرود مى آمد و آنان آنها را مى خوردند. این جریان تا چهل سال یعنى در تمام مدت سرگردانى بنى اسرائیل در بیابان ادامه داشت . تورات مى گوید آن غذاى شبنم گونه من نامیده شد؛ زیرا بنى اسرائیل با دیدن آن به زبان عبرى پرسیدند: ((مان هوء)) یعنى آن چیست.

 

الواح و ده فرمان

1. براى خود خدایى جز من نگیرد؛

2. به بت سجده نكنید؛

3. نام خدا را به باطل نبرید؛

4. شنبه را گرامى بدارید؛

5. پدر و مادر را احترام كنید؛

6. كسى را به قتل نرسانید؛

7. زنا نكنید؛

8. دورى نكنید؛

9. بر همسایه شهادت دروغ ندهید؛

10. به اموال و ناموس همسایه طمع نورزید.

پس از آن ، تفصیلاتى درباره این احكام در باب 21 به بعد سفر خروج آمده است .

گوساله پرستى

تورات مى گوید وقتى بنى اسرائیل مشاهده كردند حضرت موسى (ع ) در مراجعت از طور سینا تاءخیر كرد، نزد حضرت هارون (ع ) رفتند و از او درخواست كردند تا براى آنان خدایانى بسازد و آن حضرت موضوع را به حضرت موسى (ع ) اطلاع داد و خواست آنان را هلاك كند، اما بر اثر شفاعت وى از آن صرف نظر كرد. حضرت موسى (ع ) آن دو لوح را برداشت و به سوى بنى اسرائیل آمد. هنگامى كه وى كار زشت آنان را مشاهده كرد، لوحها را بر زمین زد و به   مؤاخذه برادرش پرداخت و گوساله را سوزاند و خرد كرد و آن را در آب ریخت و به بنى اسرائیل نوشاند و سپس امر كرد شمشیرهاى خود را بردارند و به مدت نصف روز یكدیگر را بكشند.

قرآن مجید داستان مذكور را تقریبا به همین وضع در موارد مختلف نقل كرده است ، جز اینكه ساحت مقدس حضرت هارون (ع ) را از چنین كار ناروایى پاك دانسته است (طه : 90). سازنده گوساله در قرآن كریم فردى به نام سامرى است .

اهل كتاب به كلمه ((سامرى )) در قرآن كریم اعتراض كرده و گفته اند چنین كسى وجود نداشته است ؛ زیرا سامرى به شهر سامره در فلسطین منسوب است و آن شهر را پادشاهى به نام عمرى كه سالها پس از حضرت موسى (ع ) مى زیسته ، ساخته است (كتاب اول پادشاهان 16:24).

مرحوم علامه بلاغى پاسخ داده است كه در بنى اسرائیل فردى به نام شمرون بن یساكار بن یعقوب وجود داشته كه خاندان وى شمرونى نامیده مى شود (پیدایش 46:13 و 26:24). شمرونى در تلفظ عربى سامرى شده است .

تورات مى گوید خداوند به حضرت موسى (ع ) دستور داد وى دو لوح سنگى مانند لوحهاى خرد شده بتراشد تا خداوند وصایاى مذكور را بر آنها بنویسد. قرآن كریم نیز به این مطلب اشاره كرده است (اعراف : 154).

تورات با تاریخ یهود

تورات واژه اى عبرى و به معناى قانون است ؛ زیرا در كتاب تورات احكام و قوانین زیادى وجود دارد. نام دیگر تورات شریعت است .

متخصصین كتاب مقدس تورات چهار منبع اساسى براى تورات قائلند:

1. منبع الوهیمى E ؛

2. منبع یهوهى J ؛

3. منبع كاهنى P ؛

4. منبع سفر تثنیه D (كه منبعى ویژه است ).

یكى از قدیمى ترین و معروفترین نقدهاى تورات و كتاب مقدس را دانشمند و فیلسوف هلندى باروخ (بندیكت ) اسپینوزا 8 (1632-1677) در كتابى به نام رساله اى در الهیات و سیاست (به زبان لاتینى ) انجام داده است .

اسپینوزا در كتاب خود با ذكر دلیلهایى اثبات مى كند كه براى بررسى اعتبار كتاب مقدس باید به شواهد تاریخى و انتقادى آن پرداخت و متاءسف است كه پیشینیان این شناخت را متروك داشته اند و یا اگر چیزى در باب آن نگاشته اند از دسترس ما به دور مانده است . وى مى افزاید اكنون ما در شرایطى زیست مى كنیم كه مسائلى تعصب آمیز به نام دین معروف شده است و مردم براى عقل در اعتقادات خود سهمى قائل نیستند. از این رو من با نومیدى نسبى پاى در این راه مى نهم و در نخستین گام به بررسى نویسندگان كتاب مقدس (و قبل از همه به مؤ لف اسفار پنجگانه تورات ) مى پردازم :

تقریبا همه (اهل كتاب ) معتقدند كه موسى تورات را تاءلیف كرده است ، به گونه اى كه فرقه فریسیان از یهود در تاءكید بر این عقیده ، مخالف آن را مرتد دانسته اند. به همین دلیل ابن عزرا كه دانشمندى نسبتا آزاد اندیش بود، براى اظهار نظر خویش در این باب جراءت نكرد و تنها با اشاراتى مبهم ، اشتباه بودن این اعتقاد عمومى را متذكر شد. اما من بدون ترس و واهمه پرده ابهام را از روى سخنان ابن عزرا برخواهم داشت و حقیقت را براى همه آفتابى خواهم كرد.

عهد عتیق

عهد عتیق نامى است كه مسیحیان در مقابل عهد جدید به كتاب یهودیان داده اند. مسیحیان به هر دو عهد عقیده دارند. عهد عتیق به زبان عبرى و اندكى از آن به زبان كلدانى نوشته شده است . این دو زبان مانند عربى از زبانهاى سامى هستند. كتاب تورات در آغاز عهد عتیق قرار دارد.

همچنین نسخه اى از عهد عتیق به زبان یونانى وجود دارد كه از روى نسخه عبرى ترجمه شده و آن را ترجمه سبعینیه (یا ترجمه هفتاد) مى نامند. گفته مى شود این ترجمه حدود سال 258 ق .م . به امر بطلمیوس ‍ فیلادلفوس پادشاه مصر، توسط 72 تن انجام گرفته است . این نسخه تفاوتهایى با اصل عبرى دارد و از همه مهمتر آنكه بخشها اپوكریفا 8 یعنى پوشیده ، نام دارد و از قدیم الایام مورد شك بوده است ، اما مسیحیان معمولا آن را مى پذیرفته اند. حدود پنج قرن پیش ، در جریان نهضت اصلاح دین ، اعتبار این قسمتها مورد سوءظن جدى مسیحیان پروتستان واقع شد. پس از مدتى ، به سال 1826 جمعیت بریتانیایى و جمعیت آمریكایى طبع و نشر كتاب مقدس به طور رسمى آنها را از كتاب مقدس ‍ كردند. كلیساهاى كاتولیك و ارتدوكس با این عمل مخالفند و قسمتهاى مذكور را بخشى از عهد عتیق مى شمارند.

اینك سخنى پیرامون ارجاع به كتاب مقدس : همه ما با شیوه ارجاع به قرآن كریم آشنا هستیم و مى دانیم به جاى ذكر صفحه از نام سوره و شماره آیه استفاده مى شود. پرهیز از ذكر صفحه در صدها كتاب باستانى و مشهور معمول است ، مانند آثار افلاطون ، ارسطو، هومر، هرودت ، شكسپیر و غیره . براى ارجاع به این آثار تمهیدهایى اندیشیده اند و ابواب و فصول و شماره هایى ساخته اند تا ارجاع به چاپهاى خاصى محدود نشود و براى همه كارساز باشد.

هنگام ارجاع به كتاب مقدس ، نخست نام كتاب ، آنگاه شماره باب و سرانجام شماره فقرات ذكر مى شوند؛ مثلا ((پیدایش 1:27)) یعنى سفر پیدایش ، باب 1، بند 27.

عهد عتیق 39 كتاب دارد كه از نظر موضوع به سه بخش تقسیم مى شوند:

1. تورات و بخش تاریخى عهد عتیق ؛

2. حكمت ، مناجات و شعر؛

3. پیشگوییهاى انبیا.

 

بخش تاریخى عهد عتیق

بخش تاریخى عهد عتیق با تورات و تورات با سفر پیدایش آغاز مى شود. آفرینش جهان ، آدم و حوا و خوردن معرفت نیك و بد همچنین اخراج آنان از باغ عدن ، داستان فرزندان آدم ، طوفان نوح ، حوادث مربوط به حضرت ابراهیم ، اسماعیل ، اسحاق ، یعقوب و یوسف در این سفر آمده است . چهار سفر بعدى سیره حضرت موسى (ع ) و تاریخ بنى اسرائیل را شرح مى دهد. این سیره تولد، بعثت ، هجرت (خروج از مصر در حدود 1290 ق .م .)، تشكیل حكومت و رحلت آن حضرت را در بردارد. مقدار زیادى از احكام و قوانین ، ضمن عباراتى منسوب به وحى ، در این چهار سفر وجود دارد. به عقیده یهودیان و مسیحیان ، مؤ لف اسفار پنجگانه تورات حضرت موسى (ع ) است . تاریخ بنى اسرائیل از زمان حضرت یوشع (ع ) به بعد در دوازده كتاب بعدى ادامه مى یابد.

این بخش مشتمل بر 17 كتاب است :

1. سفر پیدایش (آفرینش جهان ، داستانهاى حضرت آدم ، نوح ، ابراهیم ، اسماعیل ، اسحاق ، یعقوب و یوسف )؛

2. سفر خروج (تولد و بعثت حضرت موسى ، خروج بنى اسرائیل از مصر به سینا و احكام )؛

3. سفر لاویان (احكام كاهنان یعنى روحانیون یهودى كه از نسل هارون و از خاندان لاوى هستند)؛

4. سفر اعداد (آمار بنى اسرائیل در عصر حضرت موسى ، شریعت و تاریخ ایشان )؛

5. سفر تثنیه (تكرار احكامى كه در اسفار پیشین آمده است و تاریخ بنى اسرائیل تا رحلت حضرت موسى )؛

مجموع این پنج سفر تورات خوانده مى شود.

6. صحیفه یوشع (تاریخ و سیره یوشع بن نوح جانشین حضرت موسى )؛

7. سفر داوران (تاریخ قاضیان بنى اسرائیل ، قبل از نصب پادشاهان )؛

8. كتاب روت (شرح حال زنى به نام روت ، از جدات حضرت داوود)؛

9. كتاب اول سموئیل (تاریخ سموئیل نبى و تعیین شائول - یعنى طالوت - به سلطنت )؛

10. كتاب دوم سموئیل (پادشاهى حضرت داوود)؛

11. كتاب اول پادشاهان (ادامه پادشاهى داوود و پادشاهى حضرت سلیمان و جانشینان او)؛

12. كتاب دوم پادشاهان (ادامه تاریخ پادشاهان بنى اسرائیل تا حمله بخت نصر و جلاى بابل )؛

13. كتاب اول تواریخ ایام (نسب نامه بنى اسرائیل و تكرار تاریخ ایشان تا وفات داوود)؛

14. كتاب دوم تواریخ ایام (تاریخ پادشاهى حضرت سلیمان و ملوك بعدى تا جلاى بابل )؛

15. كتاب عزرا (نوسازى اورشلیم یعنى بیت المقدس )) آزادى یهودیان همراه عزیر)؛

16. كتاب نحمیا (نوسازى اورشلیم و بازگشت یهودیان از زبان نحمیا اردشیر اول پادشاه هخامنشى )؛

17. كتاب استر (رفع خطر نابودى از یهود با وساطت استر، همسر یهودى خشایارشا، مدفون در همدان ).

حكمت ، مناجات و شعر

این بخش مشتمل بر 5 كتاب است :

1. كتاب ایوب (ابتلا، بى صبرى و صبر آن حضرت !)؛

2. كتاب مزامیر یعنى زبور داوود (مجموعه 150 قطعه مناجات )؛

3. كتاب امثال سلیمان نبى (كلمات حكمت آمیز)؛

4. كتاب (اسم مستعار حضرت سلیمان ، مشتمل بر نگرش بدبینانه به جهان )؛

5. كتاب (اشعار عاشقانه ).

پیشگوییهاى انبیا

بخش پیشگوییهاى انبیا مشتمل بر هشدارها و تهدیداتى پیرامون سرنوشت بنى اسرائیل است . براى فهمیدن این پیشگوییها خواننده باید از جریانات آن زمان كاملا آگاه باشد.

این بخش مشتمل بر 17 كتاب است :

1. كتاب اشعیا (طولانى ترین و معروفترین كتاب پیشگویى در عهد عتیق )؛

2. كتاب ارمیا (پیشگویى )؛

3. كتاب مراثى ارمیا (نوحه سرایى آن حضرت بر خرابى اورشلیم )؛

4. كتاب حزقیال (پیشگویى )؛

5. كتاب دانیال (پیشگویى و شرح مجاهدات حضرت دانیال نبى مدفون در شوش )؛

6. كتاب هوشع (پیشگویى )؛

7. كتاب یوئیل (پیشگویى )؛

8. كتاب عاموس (پیشگویى )؛

10. كتاب یونس (پیشگویى و داستان رفتن وى در شكم ماهى )؛

11. كتاب میكاه (پیشگویى )؛

12. كتاب ناحوم (پیشگویى )؛

13. كتاب حبقوق (پیشگویى حضرت حبقوق نبى مدفون در تویسركان )؛

14. كتاب صنیفا (پیشگویى )؛

15. كتاب حجى (پیشگویى )؛

16. كتاب زكریا (پیشگویى )؛

17. كتاب ملاكى (پیشگویى ).

 

اپوكریفاى عهد عتیق

اینك براى آشنایى با اپوكریفاى عهد عتیق نامهاى آن كتب را مى آوریم . لازم است اشاره كنیم كه نسخه هایى از كتاب مقدس كه داراى اپوكریفاست ، هم از نظر تعداد كتب اپوكریفا و هم از نظر ترتیب ، با یكدیگر اختلاف دارند. منبع بیشتر این كتابها ترجمه سبعینه است . تاكنون اپوكریفا به زبان فارسى دیده نشده است ، اما نسخه هایى از آن به عربى و انگلیسى و زبانهاى دیگر وجود دارد. یك مجموعه اپوكریفا در 241 صفحه به زبان عربى ، مشتمل بر 10 كتاب زیر است :

طوبیا، یهودیت ، استر (یونانى )، حكمت ، یشوع بن سیراخ ، باروك ، نامه ارمیا، دانیال (یونانى )، مكابیان اول و مكابیان دوم .

عقاید و احكام مذهبى

علام دینى ، پزشك و فیلسوف یهودى ، موسى بن میمون (1135 - 1204 م .) به آیین یهود لباسى نو پوشاند و سیزده اصل براى آن ترتیب داد، به این شرح :

1. وجود خدا؛

2. یگانگى او؛

3. مجرد بودن او؛

4. نداشتن زمان ؛

5. حكمت او در امور؛

6. عدالت ؛

7. قابل تقرب بودن از راه عبادت .

اینها مربوط به خدا بود، اما سایر امور:

8. اعتقاد به نبوت ؛

9. برتر بودن حضرت موسى (ع )؛

10. اعتقاد به آسمانى بودن تورات ؛

11. عدم جواز نسخ احكام ؛

12. آمدن مسیحاى موعود؛

13. قیامت و جاودانگى نفس آدمى .

 

خدا در یهودیت

یهودیت (مانند اسلام و مسیحیت ) از آغاز بر توحید استوار شده است و همه انبیاى یهود، از حضرت موسى (ع ) تا انبیاى پرشمار بعدى ، با شرك مبارزه كرده اند. بدیهى است كه پیروان ادیان توحیدى نیز در مواردى از دین خود غافل مى شوند و به گونه هایى از شرك روى مى آورند. این مساءله هیچ گاه نظر پژوهشگران را نسبت به اصل این ادیان تغییر نداده است . آنان با قطع نظر از لغزشهاى پیروان یك دین ، از تحقیقات خود دانسته اند كه ادیان دو گونه اند:

الف ) ادیانى كه مردم را از شرك بر حذر مى دارند، مانند ادیان ابراهیمى ؛

ب ) ادیانى كه شرك را به مردم تعلیم مى دهند، مانند ادیان شرقى .

نام خاص خدا در دین یهود یهوه یعنى باشنده (موجود) است . این نام بسیار احترام دارد و بر زبان آوردن آن حتى از طریق قرائت تورات حرام است . بر اثر این تحریم ، كسى تلفظ حقیقى آن را نمى داند و گاهى در كتابهاى علمى مغرب زمین ، از باب احتیاط آن را بدون حركت (YHWH) ثبت مى كنند. اما گروهى از محققان برآنند كه تلفظ حقیقى آن یهوه است . هنگامى كه معبد سلیمان بر پا بود، بالاترین مقام مذهبى یهود حق داشت سالى یك بار در روز عاشوراى تقویم یهودى (دهم ماه تشرى ، در اوایل پاییز)، در قدس الاقداس آن معبد، نام یهوه را بر زبان آورد و دعا كند. هنگام تلاوت تورات نام مزبور به ادوناى به معناى آقاى من تبدیل مى شود و حركات همین كلمه را روى آن مى گذارند؛ از این رو، گاهى آن را یهوه ضبط كرده اند.

یكى دیگر از نامهاى خدا اهیه اشر اهیه است به معناى هستم آنچه هستم . این نام در سفر خروج 3:14 و در برخى ادعیه اسلامى (مانند دعاى شب عرفه ) آمده است و بر اثر نسخه بردارى افراد كم اطلاع ، به آهیا شراهیا تبدیل گردیده است .

 

طهور انبیا

یهودیان به نبوت معتقدند و در مورد آن بحثهاى كلامى گسترده اى دارند. همچنین براى نبوت معناى ویژه اى قائلند كه پیشگویى است و پیامبران بزرگى همچون اشعیا، ارمیا، حزقیال و هوشع به عنوان نبى یعنى پیشگو شهرت دارند.

پیامبران بسیارى در كتاب عهد عتیق مطرح شده اند. اشعیا، ارمیا، عاموس با بیانات شیواى خود به بنى اسرائیل هشدار مى دادند و آنان را از عاقبت كارهاى زشت و ناروایشان بر حذر مى داشتند و متذكر مى شدند كه اسارت ذلت بارى در پیش دارند. اما آنان به این گفتارها كمترین توجهى نمى كردند و از سوى دیگر به قتل و حبس و آزار پیامبران خود كمر مى بستند (قرآن مجید از این امور بسیار سخن گفته است ). هفده كتاب پایان عهد عتیق كه كتابهاى نبوت نام دارد، مشتمل بر این پیشگوییهاست .

از 26 پیامبر مذكور در قرآن كریم 20 تن به اهل كتاب مربوط مى شوند: آدم ، نوح ، ابراهیم ، لوط، اسماعیل ، اسحاق ، یعقوب ، یوسف ، موسى ، هارون ، داوود، سلیمان ، الیاس ، الیسع ، عزیز (عزرا)، ایوب ، یونس ، زكریا، یحیى و عیسى .

از آن انبیا 6 تن به اهل كتاب ربطى ندارند: ادریس (مگر به نام اخنوخ در سفر پیدایش 5:24)، شعیب (مگر به نام رعوئیل در سفر خروج 2:18 یا به نام یترون در سفر خروج 3:1)، ذوالكفل ، هود، صالح و محمد.

 

 

حكومت بنى اسرائیل

پس از حضرت موسى (ع )، حضرت یوشع بن نون (ع ) به امر خدا به رهبرى قوم برخاست . وى از رود اردن كه از شمال به جنوب فلسطین كشیده شده است ، گذشت و بلاد كنعان و حدود آن را فتح كرد. به ادعاى عهد عتیق سكنه بومى آن مناطق قتل عام شدند و آن سرزمین به بنى اسرائیل اختصاص یافت . جریان این جنگها در ششمین كتاب عهد عتیق ، به نام صحیفه یوشع موجود است . پس از حضرت یوشع (ع ) مردان بزرگى در بنى اسرائیل به رهبرى مردم اشتغال داشتند كه داوران بنى اسرائیل نامیده مى شوند. آنان عموما سمت پیامبرى یا پادشاهى نداشتند. تاریخ این رهبران در سفر داوران آمده است .

آخرین داور بنى اسرائیل حضرت سموئیل (ع ) دو پسر داشت كه شایستگى رهبرى قوم را نداشتند. از این رو، مردم از آن حضرت درخواست كردند كه پادشاهى براى آنان برگزیند. در واقع بنى اسرائیل در آن زمان پادشاهى نداشتند. سموئیل پس از اصرار زیاد مردم ، از طرف خدا جوانى را به پادشاهى آنان نصب كرد.

نخستین پادشاه بنى اسرائیل حدود 1030 سال قبل از میلاد انتخاب شد. نام این پادشاه در عهد عتیق (كتاب اول سموئیل ، باب 9به بعد) شائول و در قرآن كریم طالوت است (بقره : 247).

پس از انتخاب نخستین پادشاه ، جنگ مهمى میان بنى اسرائیل و فلسطینیان آن زمان رخ داد و پیروزى نصیب بنى اسرائیل گردید. مهمترین قهرمان این قوم جلیات بود كه در قرآن كریم جالوت نامیده شده است . وى به دست حضرت داوود (ع ) كشته شد و لشكر وى گریخت .

حضرت داوود (ع ) جانشین حضرت طالوت شد (حدود 1015 سال قبل از میلاد) و حضرت سلیمان (ع ) به جاى پدرش حضرت داوود (ع ) نشست و مهمترین و با شكوهترین دوران بنى اسرائیل را به وجود آورد. وى معبد بسیار بزرگى در شهر اورشلیم (یعنى شهر سلامت ) ساخت كه به نام هیكل سلیمان معروف شد. (هیكل در زبان عبرى به معناى ساختمان بلند است ). این معبد بعدا یك بار حدود 587 ق .م . به دست بخت النصر و بار دیگر در سال 70 م . به دست شاهزاده رومى ، تیتوس (Titus) خراب شد.

اهل كتاب بر مبناى محتویات دروغین عهد عتیق (كتاب اول پادشاهان ، باب 11) معتقدند كه حضرت سلیمان (ع ) بر اثر وسوسه همسران بت پرست خویش ، در آخر عمر بت پرست و خطاكار شد! قرآن كریم با تمجید فراوان از آن حضرت ، ساحت قدس وى را پاك كرده است .

پس از رحلت حضرت سلیمان (ع )، فرزندش رحبعام زمام امور مملكت بنى اسرائیل را در كف گرفت و چون وى به ستمكارى پرداخت گروهى از مردم از فرمان او بیرون رفتند و تنها دو سبط یهودا و بنیامین در سرزمین یهودا (به نام یكى از فرزندان حضرت یعقوب ) كه بخش نسبتا كوچكترى بود، براى او باقى ماند. این قسمت كه شامل شهر اورشلیم (قدس ) نیز مى شد، اهمیت بسیارى داشت و نام ((یهودى )) از اینجا مى آید. ده سبط دیگر حكومت مستقلى به نام اسرائیل به رهبرى فردى به نام یربعام بن ناباط در شمال فلسطین تشكیل دادند. یربعام یكى از استانداران حضرت سلیمان (ع ) بود.

تجزیه كشور مبداء ضعف و بدبختى آنان بود. پادشاهان یهودا و اسرائیل نیز عموما گنهكار بودند و مردم را به گناه و بت پرستى دعوت مى كردند.

اسارت بابل

به هر حال پیشگوییهاى انبیاى بنى اسرائیل تحقق یافت  و پس ‍ از چندى آشوریها كه در شمال بابل در عراق و سوریه كنونى حكمرانى داشتند و پایتخت آنان شهر نینوا بود به اسرائیل تاختند و عده كثیرى را به اسیرى بردند. چند سال بعد، پادشاه بابل بخت النصر كه در عهد عتیق نبوكدنصر (یعنى بت ((نبو)) تاج را نگهدارى مى كند) نامیده مى شود، به اورشلیم حمله كرد و مردم یهودا را كشت و عده اى را به اسارت به بابل برد كه تا مدتى طولانى در آنجا بودند. اسیر شدن مردم اسرائیل و یهودا موجب پراكندگى آنان در خاورمیانه و سرزمینهاى دیگر شد. این اسارت اهمیت ویژه اى داشت ؛ زیرا گروهى از مردم اسرائیل نیز كه در حمله پیشین توسط آشوریها از اسارت معاف شده بودند، در این یورش همراه با ساكنان یهودا به بابل كوچ داده شدند. این موضوع جلاى بابل نامیده مى شود.

یهودیان در زمان اسارت ، برخى آداب و اخلاق مشركان را پذیرفتند و كمتر كسى در بین آنان از جلاى وطن و اسیرى و دشوارى پرستش خدا رنج مى برد.

باید توجه داشت كه انحصار طلبى و خود بزرگ بینى خوى و خصلت جدانشدنى قوم كوچك یهود است و سایر اقوام جهان در واكنش به این صفات ، با یهودیان از در دشمنى و ستیز در آمده و به تحقیر آنان پرداخته اند. شاید نخستین ویرانى شهر قدس و گرفتار شدن بنى اسرائیل به دست بابلیان در حدود شش قرن قبل از میلاد نیز به همین علت بوده است . ارمیاى نبى از جانب خداى متعال پیام آورده بود كه بنى اسرائیل نباید در برابر آن دشمن مقاومت كنند. ایشان این پیام را به چیزى نگرفتند و آن پیامبر را زندانى كردند. پس از سقوط شهر قدس ، ارمیا آزاد شد (ارمیا 39:14).

 

هنگامى كه كورش (یعنى خورشید) بنیانگذار سلسله هخامنشى بابل را فتح كرد، یهودیان آزاد شدند و اجازه بازگشت به سرزمین خود را یافتند. اما بسیارى از آنان حاضر نبودند بابل را ترك كنند و در بابل و اطراف آن پراكنده شدند. اعلامیه كورش در مورد آزادى یهود حدود سال 538 ق .م . صادر شد. كورش با این كار در میان یهود محبوبیت زیادى به دست آورد.

گروهى از یهودیان نیز به فلسطین بازگشتند و به بازسازى شهر قدس آغاز كردند. در آن دوران همسایگان آن سرزمین احساس خطر كردند و مانع بر پایى یك حكومت مقتدر یهودى بر خاك فلسطین شدند. پس از آن حكومتهاى ناتوانى در مناطق مختلف فلسطین بر پا شد و پس از چند قرن آشفتگى ، شهر قدس براى بار دوم به دست رومیان ویران شد و این ویرانى یهودیان را در جهان پراكنده ساخت . از آن پس ، یهودیان در كشورهاى بیگانه زندگى سختى را مى گذراندند و انواع خوارى و سركوفتگى را در جسم و جان خود مى چشیدند.

پیدایش كنیسه

پس از بازگشت یهود از بابل ، جامعه دینى نظام تازه اى یافت و معابدى ساخته شد كه بعدا كنیسه (synagogue) نامیده شد. این معابد مانند سایر معبدها معمارى خاصى داشتند و در آنها قربانگاه و اماكن ویژه دیگرى وجود داشت . هم اكنون نیز معبد یهودیان كنیسه نامیده مى شود.

قبله یهود معبد سلیمان (مسجد اقصى ) است . فقط سامریان قبله را كوه جرزیم در نزدیكى شهر نابلس مى دانند. آنان روزى سه بار نماز مى خوانند: نماز صبح ، نماز عصر و نماز مغرب . در صورتى كه دست كم ده مرد در كنیسه وجود داشته باشد نماز برگزار مى شود و در این حال یك نفر كه معمولا پیرتر از سایرین است و عبرى را خوب مى داند، جلو مى ایستد و قسمتهایى از تورات یا دعاهایى به عبرى مى خواند و در مواردى ركوع مى كنند. معروفترین عبارتى كه خوانده مى شود، شمع (یعنى بشنو) نام دارد كه از تورات گرفته شده است :

(4)اى اسرائیل بشنو یهوه خداى ما یهوه واحد است (5) پس یهوه خداى خود را به تمامى جان و تمامى قوت خود محبت نما(تثنیه 6:4-5).

تاءثیر عقاید مزدیسنى و فرهنگ پارسى

یهودیان نیز مانند سایر اقوام تحت تاءثیر محیط قرار داشتند و پس از تماس با برخى تمدنهاى باستانى ، خواسته یا ناخواسته ، بسیارى از مفاهیم و اعمال آنها را وام گرفتند، ولى باید توجه داشت كه آنان پیوسته و در تمام موارد، مسائل یاد شده را به رنگ اخلاقیات توحیدى خاص ‍ خویش در مى آوردند. مثلا داستان طوفان نوح ، خواه از بابلیها اقتباس ‍ شده باشد یا نه ، آن گونه كه در سفر پیدایش آمده است ، از خداى واحد، مهربان و درستكار سخن مى گوید. این داستان به داستان پر- نپیشتیم (napishtim-Per) كه روى الواح میخى حك شده است و علاوه بر شرك صریح ، خدایانى خودخواه ، ستیزه جو، احساساتى و حسود را مطرح مى كند، چندان شباهتى ندارد. این تمایز در سایر داستانها و قوانین و باورهایى كه گفته مى شود یهود از اقوام دیگر اقتباس كرده اند، نیز مشهود است .

در تورات تقریبا ذكرى از قیامت نیست (مگر یكى دو اشاره مبهم ، مثلا تثنیه 8:16). از نظرات تورات (لاویان باب 26 و تثنیه باب 28) دیندارى و بى دینى در جلب نعمتهاى این جهان و سلب آنها تاءثیر مستقیم و قطعى دارند. از سوى دیگر، كتاب تلمود از قیامت بسیار سخن گفته است .

یكى از باورهاى اصیل یهودیت كه به تصور پژوهشگران ، از بیگانگان گرفته شده ، اعتقاد به رستاخیز مردگان است . این اعتقاد با آرمان مسیحایى گره خورده و چیزى مانند اعتقاد به رجعت را پدید آورده است . ایرانیان باستان مى گفتند در زمان آینده ، پس از آنكه آهورمزدا بر هماورد خود انگرو مئنیو پیروز شود و او را نابود كند، مردگان برخواهند خاست ، ولى شكل عالى و معنوى این آموزه دستاورد اصیل الهامات یهود است و با اعتقاد خشك و بى روح مغان ایران زمین شباهتى ندارد. به گفته پژوهشگران ، اعتقاد به جاودانگى روح از قدیم میان بنى اسرائیل وجود داشته و در چندین مورد از كتاب مقدس بدان اشاره شده است ، ولى آن باور پس از بازگشت از بابل ، با عقیده به جاودانگى قوم و قیام مسیحا پیوند خورد و اعتقاد به رستاخیز مردگان را پدید آورد. این نظریه با قرآن مجید تعارض دارد؛ زیرا از داستان برانگیخته شدن حضرت موسى (ع ) در اوایل سوره طه بروشنى مى فهمیم كه اعتقاد به رستاخیز در نخستین پیام او وجود داشته است .

اعیاد یهود

یهود عیدهایى دارند از این قرار:

1. روز شنبه : در این روز افراد خانواده دسته جمعى غذا مى خورند و طى آن ، بزرگ خانواده جام شرابى بر دست مى گیرد و با خواندن دعا، آن را تبرك مى كند و افراد خانواده از آن شراب مى خورند. تعطیل شنبه یكى از ده فرمان است (خروج 20:8-11).(26)

2. عید اول ماه : به عبرى به آن روش حودش مى گویند كه به معناى آغاز ماه است .

3. سال هفتم یا سال انفكاك : طبق تورات هر هفت سال یك بار باید وامها را بخشید و كارهایى انسانى از قبیل آزاد كردن بردگان اسرائیلى و مانند آن انجام داد (تثنیه 15). نام عبرى این سال شمیطا به معناى رها كردن است .

4. سال یوبیل :این عید هر پنجاه سال یك بار مى آید كه اعمال انسانى و اخلاقى بسیارى در آن انجام مى شود (لاویان باب 25).

5. عید فصح : در لغت به معناى چشم پوشى كردن است كه به مناسبت چشم پوشى خداوند از قتل نخست زادگان بنى اسرائیل در حین نزول این بلا به فرعونیان چنین نامى به آن داده شده است. این عید هفت روز طول مى كشد و آغاز آن چهاردهم ماه نیسان در فصل بهار است و مراسم آن در تورات (خروج باب 12) آمده است . این عید مهمترین عید است و مسیحیان نیز به خاطر تقارن آن با خاك سپارى حضرت عیسى (ع ) آن را گرامى مى دارند. از دو سه قرن پیش تاكنون گاهى یهودیان متهم شده اند كه یك كودك یا بزرگسال مسیحى را كشته و از خون آنان در مراسم عید فصح استفاده كرده اند. كتابهایى نیز در این باب نوشته شده است .

6. عید هفته ها: این عید پنجاه روز پس از عید فصح به مناسبت گذشتن هفت هفته و آماده شدن محصول برگزار مى شود. نام عبرى آن شاووعوت یعنى هفته هاست .

7. عید اول سال : این عید كه به عبرى روش هشانا (راءس السنة ) نامیده مى شود در اوایل مهر (اعتدال خریفى ) قرار دارد. در آن روز به نشانه آمادگى براى ده روز ایام توبه بوق مى نواختند. روز دهم اهمیت خاصى داشت و به آن یوم ها كیپور مى گفتند.

8. یوم كیپور: یعنى روز كفاره ؛ این عید مهم در دهمین روز ماه تشرى واقع است و آن را ((عاسور)) یعنى عاشورا مى نامند. یهودیان از غروب روز قبل تا شبانگاه این روز، به منظور كفاره گناهان ، روزه مى گیرند و از خوردن ، آشامیدن ، استحمام و كار پرهیز مى كنند و در كنیسه ها به عبادت و استغفار مشغول مى شوند. در آن روز، یهودیان بنیادگرا لباس ویژه اى بر تن مى كنند و از پوشیدن كفش چرمى خوددارى مى كنند.

9.عید سایبانها: در روز بیست و دوم ماه تشرى به نشانه زندگى كردن بنى اسرائیل در خیمه هاى تیه در عصر حضرت موسى (ع ) مدت یك هفته در خیمه زندگى مى كنند نام این عید به زبان عبرى سكوت یعنى سایبانهاست .

10. عید گشایش : در عبرى حنوكا نامیده مى شود؛ یادبود پیروزى یهود بر استعمارگران یونانى در سال 168 ق .م . است . در این روز معبد سلیمان به دست یهود از پلیدیها و خرابیهاى دشمن تطهیر شد.این عید یك هفته پس ‍ از عید سایبانهاست .

11. عید قرعه ها: در عبرى پوریم نام دارد. این روز به مناسبت رفع خطر قتل عام یهودیان به توطئه هامان وزیر خشایارشا عید قرار داده شده است . شرح مفصل این ماجرا در كتاب استر در عهد عتیق آمده است . وجه تسمیه این روز آن است كه هامان براى تعیین روز اعلام تصمیم خود به پادشاه قرعه كشیده بود.

فرقه هاى یهودى

همه دینها پس از اندك زمانى فرقه هاى متعدد پیدا مى كنند. مسائل اجتماعى و تنوع مشربها، فرقه ها را پدید مى آورد. برخى از این فرقه ها نیرومند و برخى ناتوانند، همچنین فرقه هایى پرجمعیت و فرقه هایى كم جمعیت هستند.

فرقه هاى شناخته شده یهود پس از بازگشت از بابل پدید آمده اند و درباره فرقه هاى قدیمتر اطلاع چندانى در دست نیست .

فریسیان

كلمه فریسى در عبرى به معناى عزلت طلب است . این لقب بر جدایى و امتیاز آنان دلالت دارد. این فرقه دو قرن قبل از میلاد پدید آمد و تاكنون هم اكثریت یهود از آن هستند. اصل این فرقه به فرقه حسیدیم (به معناى پارسایان ) بر مى گردد. فرقه حسیدیم سه یا چهار قرن قبل از میلاد براى زدودن آثار بت پرستى و انحراف میان یهودیان پدید آمد. آنان در جنگهاى مكابیان شركت داشتند و در راه دین جانبازى كردند و شهید شدند.

در قرن هجدهم نیز موج تازه اى به نام حسیدیم میان یهودیان شرق اروپا پیدا شد كه از این حركت الهام مى گرفت .

فریسیان یك قرن قبل از میلاد از میان حسیدیم برخاستند. آنان از نظر فكرى با صدوقیان تضاد و مخالفت روشنى داشتند. این فرقه خدا را از جسم و صفات جسمانى منزه مى دانست . همچنین در مسائل مربوط به اراده آدمى راه میانه اى را پذیرفته بود و نیز رستاخیز مردگان و دادگاه عدل الهى را مى پذیرفت و به عبادات از قبیل نماز و غیره اهمیت مى داد. فریسیان در جامعه یهود موقعیت خوبى به دست آوردند و اكثریت تابع آنان شدند.

فریسیان علاوه بر عهد عتیق كه تورات مكتوب نامیده مى شد، به تورات شفاهى نیز معتقد شدند. تورات شفاهى گفته هاى حكیمانه دانشمندان یهود است كه به عقیده آنان نسل به نسل از زمان حضرت موسى (ع ) براى قوم یهود باقى مانده است . این گفته ها در فاصله قرن دوم تا پنجم میلادى ، در كتابى بسیار بزرگ به نام تلمود جمع آورى شده و زیربناى فكر و اعتقاد بنى اسرائیل قرار گرفته است . پس از این ، در باب آن سخن خواهیم گفت .

فریسیان دارالعلمهاى مختلفى تشكیل دادند و اوقات خود را صرف مطالعه در دقایق تورات كردند و نكته هاى تازه اى به دست آوردند. به عقیده آنان در تورات حتى یك حرف كم یا زیاد یا بى مورد و فاقد معنا و مقصود نیست ، بلكه درون هر حرف و كلمه اى اسرارى نهفته و رموزى خفته است .

امور داخلى یهود در فاصله بازگشت از بابل تا خرابى دوم شهر قدس در دست حاخامهاى فریسى و گاهى صدوقى بود. همچنین آنان با حضرت عیسى مسیح (ع ) بسیار مخالف بودند و براى تصلیب او تلاش كردند. نام فریسیان به تكرار، در اناجیل چهارگانه آمده است .

صدوقیان

نام این فرقه به صادوق بن اخیطوب كه از طرف حضرت داوود (ع ) به كهانت منصوب شده بود، مربوط مى شود (كتاب دوم سموئیل 8:17 و 15:24). این منصب در عصر حضرت سلیمان (ع ) نیز براى صادوق باقى ماند(كتاب اول پادشاهان 2:34). كاهنان بنى صادوق در كتاب حزقیال مورد تعریف و تمجید قرار گرفته اند و امانت دارى آنان ستوده شده است (حزقیال 44:15).

صدوقیان به جاى نماز، براى قربانى اهمیت ویژه اى قائل بودند. بسیارى از كاهنان هیكل سلیمان و حاخامهاى سنهدرین از این فرقه برخاستند. روابط آنان با والیان رومى نیز خوب بود.

صدوقیان بر خود لازم مى دیدند سنتهاى گذشته را حفظ كنند و با تجدید نظر و تفسیر به راءى فریسیان و آداب و عادات آنان مخالفت مى ورزیدند. آنان قائل به جسمانیت خدا بودند و مى گفتند قربانى و هدایایى كه در راه خدا مى دهیم ، مانند چیزهایى است كه به یك پادشاه یا حاكم بشرى داده مى شود. صدوقیان جاودانگى نفس و قیامت را انكار مى كردند و مى پنداشتند سزاى نیكى و بدى در همین دنیا داده مى شود و در مورد اراده انسانى به اختیار مطلق معتقد بودند.

صدوقیان مانند فریسیان با حضرت مسیح (ع ) مخالف بودند و نام آنان به تكرار در اناجیل چهارگانه آمده است . پس از خرابى اورشلیم در سال 70 م . دیگر اثرى از این فرقه باقى نماند.

سامریان

نام سامریان از منطقه اى به نام سامره مى آید كه در زمان تجزیه سرزمین فلسطین پس از حضرت سلیمان (ع ) ، مركز كشور اسرائیل بود. این فرقه پس از بازگشت از اسیرى بابل پدید آمد و برخى معتقدند كه نژاد آنان اسرائیلى نیست و احتمالا مخلوطى از اسرائیلى و آشورى است .

این فرقه بسیار كوچك تنها پنج سفر تورات و كتاب یوشع را مى پذیرد و 33 كتاب دیگر عهد عتیق را رد مى كند. همچنین تورات این فرقه با تورات رایج اندكى اختلاف دارد و زبان سامرى نیز با زبان عبرى متفاوت است كه البته این تفاوت اندك آن را از عبرى بودن خارج نمى كند.

سامریها به قداست كوه جرزیم در نزدیكى شهر نابلس اعتقاد دارند و آن را قبله خود مى دانند و مى گویند قبله حضرت موسى (ع ) نیز همان بوده است ، ولى حضرت داوود (ع ) از پیش خود، مكان معبد سلیمان (مسجد اقصى ) را قبله معرفى كرده است .

این فرقه به مسائل مذهبى توجه مخصوصى دارد و مراسم ویژه اى انجام مى دهد.

اسنیان

ریشه كلمه اسنى احتمالا به معناى شفا دهنده است ،به این معنا كه آنان در اندیشه شفاى روان خود بوده اند. در وجه تسمیه این كلمه ،احتمالا دیگرى (مانند تعمید دهنده ) نیز وجود دارد.

این گروه حدود دو قرن پیش از میلاد به وجود آمدند و با خراب شدن اورشلیم ، آنان نیز مانند صدوقیان و بعضى فرقه هاى دیگر از بین رفتند و جز نامى از ایشان باقى نماند،تا اینكه نیم قرن پیش به سال 1947 ،برخى آثار مكتوب آنان همراه با نسخه هایى از عهد عتیق كه تحریر كرده بودند، در غارهاى فلسطین در كرانه بحرالمیت به دست آمد و مقدارى از نقاط ابهام مربوط به اعتقادات و جامعه آنان حل شد.

اسنیان مالكیت فردى را قبول نداشتند و به ازدواج روى خوشى نشان نمى دادند. در روز چندین بار غسل مى كردند و به این منظور حوضهاى بزرگى ساخته بودند كه در اكتشافات اخیر آنها را از زیر خاك بیرون آورده اند. هنگام طلوع فجر از خواب بر مى خاستند و پس از عبادت تا ظهر به كار مشغول مى شدند،سپس دست از كار مى كشیدند و به طور دسته جمعى ناهار مى خورند و همین طور شام آنان دسته جمعى بود.

روز شنبه به طور كلى از كار دست مى كشیدند و عبارت و تفكر و مطالعه تورات مى پرداختند.

گفته مى شود قبله آنان خورشید بود، نه معبد سلیمان و ظاهرا آن را از میترا پرستان گرفته بودند.

سطح معلومات آنان در زمینه تفسیر و عرفان بالا بود و افرادشان نیز در حدود قرن اول میلادى 4000 نفر گزارش شده است كه با در نظر گرفتن محدودیتهاى عضوگیرى در آن جامعه ، عددى بزرگ به نظر مى آید.

به عقیده برخى دانشمندان ، افكار این فرقه زیر بناى مسیحیت فعلى گردید. حتى ممكن است اعضاى این فرقه همگى مسیحى شده باشند. گفته مى شود یحیى بن زكریا (تعمید دهنده) نیز از آنان بوده است . بیابان گردى آن حضرت به قول اناجیل (و نیز احادیث اسلامى ) مى تواند شاهدى بر این موضوع باشد.

قانویان

كلمه قانونى كه در لغت به معناى غیور و متعصب است ، بر گروهى اطلاق مى شد كه با شدت تمام با استیلاى رومیها بر فلسطین مخالفت مى كردند. آنان معمولا خنجرى در زیر لباس خود مخفى مى كردند و در فرصت مناسب هواخواهان رومیان را از پاى در مى آوردند. بیگانگان آنان را از فرقه هاى دیگر مشخص مى كردند و خطر آنان را جدى مى گرفتند. چنین به نظر مى رسد كه این عده از نظر سایر اعتقادات خود با فریسیان تفاوتى نداشتند.

قارئون

قارئون از كلمه ((قراء)) در عربى و عبرى مى آید كه در مقابل تفسیرهاى تكلف آمیز فریسیان ، به قرائت كتب آسمانى اشاره دارد.

این فرقه كه پس از ظهور اسلام پدید آمده است ، با تلمود (تورات شفاهى ) مخالفت مى كند و بر معناى ظاهرى تورات تعصب مى ورزد و همواره با فریسیان درگیرى داشته است . رهبر آنان در ابتدا یك ربانى یهودى به نام عنان بود كه با ابوحنیفه معاشرت داشت و اصطلاحات فقه اسلامى را از وى آموخت . وى در عصر منصور دوانیقى در بغداد این فرقه را بنیاد نهاد. سپس فردى به نام بنیامین نهاوندى آن مكتب را در ایران آن روز ترویج كرد و تغییراتى در آن داد و نام قارئون (در عبرى قرائیم یعنى قرائت كنندگان ) را به جاى عنانیه بر آن نهاد.

در قرون گذشته اكثر قارئون در جهان اسلام زندگى مى كردند. اكنون آنان در اسرائیل ، روسیه ، اوكراین و كشورهاى دیگر به سر مى برند. نام شبه جزیره كریمه (Crimea) در اوكراین از عنوان فرقه قرائیم گرفته شده است . دانشمندان بزرگى از قارئون برخاسته اند كه مباحث آنان در الهیات یهودى توجه محققان را به خود جلب كرده است . آنان در مباحث خود از اصطلاحات اصول فقه حنفى بهره مى گیرند.

دونمه

نام فرقه دونمه به تركى استانبولى به معناى مبدل شده است و در بعضى اوقات به آنان شبتین مى گویند كه به شبتاى صبى مؤ سس گروهشان نسبت داده مى شود.

نامبرده به سال 1626 در شهر ازمیر (غرب تركیه ) به دنیا آمد و پس از مطالعه و بررسى الهیات و عرفان یهودى كم كم مدعى شد كه مسیحاى یهود است و براى نجات آنان آمده است . برخى یهودیان اروپا و تركیه و خاورمیانه دعوتش را پذیرفتند و گروه بى شمارى نزد او گرد آمدند.

وى كه خود را نخستین فرزند خدا مى نامید، گفت در سال 1666 قیام خواهد كرد. وى قبل از رسیدن موعد مذكور به اورشلیم و قاهره رفت . در آن ایام یهودیان از خوشحالى به جشن و شادى پرداختند و شعار مى دادند: ((زنده باد مسیح پادشاه )) و ((زنده باد سلطان صبى .))

شبتاى صبى در سال 1666 به جاى آنكه به اورشلیم مسافرت كند، به استانبول رفت و بلافاصله از طرف پادشاه عثمانى دستگیر شد و در روز 16 سپتامبر 1666 او را به حضور پادشاه آوردند و از او خواستند مسلمان شود. وى پس از پذیرفتن اسلام ، نام خود را به محمد افندى تغییر داد و با یك بانوى مسلمان ازدواج كرد.

وى همچنین بسیارى از پیروان خود را به پذیرش اسلام ترغیب نمود، ولى باز هم بسیارى از یهودیان او را مسیحا مى دانستند. آنان در توجیه این مساءله مى گفتند كه تنها شبحى از شبتاى مسلمان شده و خود او براى یافتن ده قبیله گم شده بنى اسرائیل به آسمان رفته است و به زودى ظهور خواهد كرد. یكى از فعالان این مرام مى گفت : همان گونه كه موسى در كاخ فرعون پرورش یافت ، لازم بود كه مسیحا در كاخ سلطان عثمان بماند تا بتواند نفوس گم گشته اسلام را نیز نجات دهد.

شبتاى صفت مسیحایى خویش را نگه داشت و مجاز بود به عنوان تبلیغ اسلام میان یهودیان ، با آنان تماس بگیرد. وى فرقه اى پدید آورد كه اعضاى آن بى درنگ به رسم مسلمانان عمامه بر سر گذاشته ، پیرو آداب اسلامى شدند و به بازگشت سریع شبتاى به عنوان منجى حقیقى بنى اسرائیل امیدوار ماندند.

مرگ وى به سال 1676 اتفاق افتاد و برادرش اتباع او را دور خود جمع كرد. پس از آن ، اتباع این فرقه در ظاهر به سنن اسلامى و در باطن به سنن یهودى عمل مى كردند.

اكنون چند هزار نفر از آنان در تركیه یافت مى شوند.

انتظار ظهور مسیحا

اندیشه انتظار مسیحا ماهیتا یهودى است . اقوام عصر قدیم ، بر اثر نومیدى از وضع موجود و بى توجهى به آینده ، به گذشته خویش ‍ مى بالیدند و كمال شادكامى اجتماعى و ملى را در آن مى دیدند. گونه اى از این گذشته گرایى را چكامه سرایان یونانى و رومى ، هزیود (Hesiod) و اوید (Ovid) ماهرانه ترسیم و توصیف كرده اند. این دو تن براى جهان پنج دوره و پنج نژاد پیاپى قائل شدند و گفتند: انسانها در نخستین دوره كه عصر زرین نامیده مى شود، شادمان و به دور از درد و رنج ، بى كشت و كار از محصولات زمین بهره مى بردند. مردن ایشان نیز به شكل خواب بى رؤیایى بود كه طى آن به بزم فرشتگان نگهبان جهان پر مى كشیدند. در سوى دیگر این طیف ، واپسین دوره یا عصر آهنین وجود داشت كه از همه آشفته تر بود و آن دو چكامه سرا در آن دوره روزگار مى گذراندند.

یهودیان نیز به عنوان قومى دیندار و معتقد به اینكه جهان را موجودى خوب و كامل آفریده است ، كمال را در آغاز آفرینش قرار مى دادند و مى گفتند نخستین انسان كه مستقیما به دست خدا آفریده شده است ، لزوما باید كامل و كامروا باشد. با این وصف ، یهودیان كامیابى و فضیلت را نه در دوران طلایى گذشته ، بلكه در آینده و واپسین روز مى جویند. این عبارت كتاب مقدس میان یهودیان رایج بود: ((اگر چه ابتدایت صغیر بود، عاقبت تو بسیار رفیع مى گردد))(ایوب 8:7).

یهودیان پس از نخستین ویرانى شهر قدس ، همواره در انتظار یك رهبر الهى فاتح بوده اند كه اقتدار و شكوه قوم خدا را به عصر درخشان داوود و سلیمان برگرداند.

شخصیت مورد انتظار ماشیح (مسح شده ) خوانده مى شد. ماشیح لقب پادشاهان بنى اسرائیل بود؛ زیرا بر اساس یك سنت ، پیامبران در حضور جمع ، اندكى روغن بر سر آنان مى مالیدند و بدین شویه نوعى قداست براى ایشان پدید مى آمد. این لقب در زمانهاى بعد به پادشاه آرمانى یهود اطلاق شد.

دلهاى بنى اسرائیل از عشق به مسیحاى موعود لبریز بود و در مقابل ، حاكمان ستمگر همواره در كمین چنین رهبر رهایى بخشى بودند. در باب دوم انجیل متى مى خوانیم كه هیرودیس كبیر، پادشاه فلسطین پس از زاده شدن حضرت عیسى در صدد قتل او بر آمد، اما چون وى را به فرمان الهى به مصر بردند خطر را از سر گذراند.

واژه فارسى ((مسیحا)) از روى كلمه عبرى ((ماشیح )) با توجه به تلفظ لاتینى آن (Messiah) ساخته شده است .

مهمترین مژده مسیحایى در كتاب اشعیاى نبى آمده است :

(1) نهالى از تنه یسّى (پدر داوود) بیرون آمده ، شاخه اى از ریشه هایش ‍ خواهد شكفت (2) و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت ، یعنى روح حكمت و فهم و روح مشورت و قوت و روح معرفت و ترس از خداوند (3) خوشى او در ترس خداوند خواهد بود و موافق رؤیت چشم خود داورى نخواهد كرد و بر وفق سع گوشهاى خویش تنبیه نخواهد نمود (4) بلكه مسكینان را به عدالت داورى خواهد كرد و به جهت مظلومان زمین به راستى حكم خواهد نمود. جهان را به عصاى دهان خویش زده ، شریران را به نفخه لبهاى خود خواهد كشت (5) كمربند كمرش عدالت خواهد بود و كمربند میانش امانت (6) گرگ با بره سكونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و پروارى با هم و طفل كوچك آنها را خواهد راند (7) گاو با خرس خواهد چرید و بچه هاى آنها با هم خواهند خوابید و شیر مثل گاو كاه خواهد خورد (8) و طفل شیرخواره بر سوراخ مار بازى خواهد كرد و طفل از شیر باز داشته شده دست خود را بر خانه افعى خواهد گذاشت (9) و در تمامى كوه مقدس ‍ من ضرر و فسادى نخواهند كرد؛ زیرا كه جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود، مثل آبهایى كه دریا را مى پوشاند (اشعیا 11:1-9).

شور و التهاب انتظار موعود در تاریخ پر نشیب و فراز یهودیت و مسیحیت موج مى زند. یهودیان در سراسر تاریخ محنت بار خود هر گونه خوارى و شكنجه را به این امید بر خود هموار كرده اند كه روزى مسیحا بیاید و آنان را از گرداب ذلت و درد و رنج رهاند و فرمانرواى جهان گرداند.

در سراسر تاریخ بنى اسرائیل كسانى به عنوان موعود یهود برخاستند و با گرد آوردن برخى افراد ساده لوح بر مشكلات آنان افزودند. در این میان حضرت عیسى بن مریم (ع ) ظهور كرد و با داشتن شخصیتى بس والا و روحى الهى ، دین بزرگى را بنیاد نهاد و گروه بى شمارى را به ملكوت آسمان رهنمون شد، ولى بیشتر یهودیان او را رد كردند.

در عصر ما نیز كه یهودیان صهیونیست بر پاى خاسته و با اشغال فلسطین ، در صدد بر آمده اند حقارت همیشگى قوم یهود را بر افكنند، چیزى از تب و تاب انتظار موعود كاسته نشده است . درست است كه اقلیتى ناچیز از یهودیان بر اثر دلبستگى شدید به امیدهاى قدیم ، تشكیل دولت صهیونیستى را مخالف آرمان مسیحایى شمرده و پیوسته با آن مخالفت كرده اند، ولى سواد اعظم یهودیت آن را از جان و دل پذیرفته و آن را رهگشاى عصر مسیحا دانسته اند. هم اكنون صهیونیستهاى اشغالگر فلسطین ، علاوه بر دعاهاى مسیحایى روزانه ، در پایان مراسم سالگرد بنیانگذارى رژیم اسرائیل غاصب (پنجم ماه ایّار عبرى )، پس از دمیدن در شیپور عبادت ، این گونه دعا مى كنند:

اراده خداوند، خداى ما چنین باد كه به لطف او شاهد سپیده دم آزادى باشیم و نفخ صور مسیحا گوش ما را نوازش دهد.

غلبه رومیان و انقراض یهود

پس از نوسازى اورشلیم مستقر شدن یهودیان در آن مشكلاتى پدید آمد و مبارزه با پادشاهان ستمگر و بت پرست سوریه آغاز شد جنگهاى مكابیان با استعمارگران سوریه به پیروزى یهود انجامید كه در كتابهاى اپوكریفا شرح داده شده است .

در این دوران غالبا بنى اسرائیل زیر فرمان مشركان بودند و ظهور حضرت مسیح (ع ) نیز در همین دوران بود كه شرح آن به طور مفصل خواهد آمد. همچنین در این عصر احكام و قوانینى از طرف علماى یهود صادر مى شد و نمایندگان دول استعمارگر فرمان مى راندند. علماى یهود در مجمعى به نام سنهدرین اجتماع مى كردند و درباره امور مذهبى تصمیم مى گرفتند.

ویرانى اورشلیم و آوارگى یهود

سال 70 م . تیتوس ، پسر امپراطور روم ، اورشلیم را محاصره و ویران كرد و مردم بى شمارى را از دم شمشیر گذراند. وى سنهدرین را نیز از بین برد.

پس از این حادثه ، یهودیان در كشورهاى مجاور در اروپا و آفریقاى شمالى پراكنده شدند و با گذشت زمان عده اى به مدینه منوره كه یثرب نامیده مى شد، رفتند و در آنجا سكنى گزیدند. به گفته منابع اسلامى ، انگیزه این گروه از یهودیان در انتخاب مدینه براى سكونت ، انتظار مقدم مبارك حضرت رسول خاتم (ص ) بود.

بعدها، در عصر خلیفه دوم ، مسلمانان شهر قدس را با مذاكره از مسیحیان تحویل گرفتند. به نوشته طبرى (در حوادث سال 15 هجرى ) مسلمانان هنگام تحویل گرفتن قدس ، در صلحنامه خود در برابر مسیحیان متعهد شدند كه هیچ گاه به یهودیان اجازه سكونت در آن شهر را ندهند.

تلمود

كلمه ((تلمود)) به معناى آموزش از فعل ثلاثى عبرى ((لمد)) (یعنى یاد داد) مى آید و با واژه ((تلمیذ)) و مشتقات آن كه در زبان عربى رباعى هستند ارتباط دارد. تلمود به كتابى بسیار بزرگ كه احادیث و احكام یهود را در بر دارد اطلاق مى شود.

زمانى كه یهودیان به بابل تبعید شدند گروهى به نام سوفریم (یعنى كاتبان ) میان آنان پدید آمد. كاتبان كسانى بودند كه به كتابت تورات و مضامین مذهبى اهتمام داشتند. مهمترین سوفر عزرا (عزیر) بود كه در قرن پنجم قبل از میلاد مى زیست و شاید پس از موسى (ع ) بزرگترین شخصیت یهود باشد. عزرا تصمیم گرفت شریعت موسى (ع ) را بارور سازد و از عبارات كتاب عهد عتیق نیازهاى جامعه یهود را بر آورد. اقدام وى سرآغاز سنت شفاهى یهود بود.

پس از عزرا روشى در تفسیر و تاءویل متون مذهبى رایج شد كه میدراش ‍ نامیده مى شود و اختراع آن را به وى نسبت مى دهند. واژه ((میدراش )) به معناى جستجو است ؛ زیرا دانشمندان از خلال میدراش به جستجوى معانى نهفته مى پرداختند و مى خواستند همه مسائل روزانه زندگى را از تورات استخراج كنند. پس از تاءسیس مجمع كبیر براى رسیدگى به امور مذهبى ، كم كم این فكر رواج یافت كه تفسیر تورات پس از حضرت موسى (ع ) نسل به نسل به دست اعضاى آن مجمع رسیده است . سپس پنج زوج دانشمند به توالى به تفسیر و وضع قوانین جدید پرداختند كه دو زوج آخر آنان به نام هیلل و شمعى (شماى ) بسیار معروف شدند. این دو تن در حدود سال 10 م . در گذشتند. در این دوره ، یكى از دو زوج ناسى یعنى رئیس و دیگرى آوبت دین یعین رئیس دادگاه نامیده مى شد. تمام این قضایا میان فریسیان جریان داشت و صدوقیان با آن مخالف بودند و تنها به ظاهر تورات اهتمام مى ورزیدند.

هیلل و شمعى هر كدام مكتبى را بنیاد نهادند و شاگردان آنان در هفتاد سال اول تاریخ میلادى به نشر افكار و اندیشه هاى ایشان پرداختند و سرانجام ، موفقیت نصیب هیلل شد. گفته مى شود اختلافات این دو رهبر از 300 مورد تجاوز مى كرد و شمعى در برداشتهاى خود از هیلل سختگیرتر بود. هیلل اولین فرد از سلسله تنّائیم است . دومین فرد این سلسله كه حلقه ارتباط بین هیلل و دانشمندان بعدى محسوب مى شود، یوحانان بن زكاى است . هنگامى كه لشكر تیتوس در سال 70 م . به ویران كردن اورشلیم مشغول بود، یوحانان پیوسته یهودیان را به آرامش دعوت مى كرد؛ زیرا از نابودى یهودیان نگران بود. یهودیان سخن او را نپذیرفتند؛ از این رو، وى به انتقال مركز علمى و مذهبى اقدام كرد. او براى این هدف ، نخست خبر بیمارى و سپس مرگ خود را شایع كرد و پیروانش وى را در تابوتى نهاده ، به عنوان خاك سپارى از شهر خارج كردند. از آنجا كه او شخصیتى ممتاز بود، سربازان تیتوس (كه بر دروازه هاى اورشلیم با سرنیزه جنازه ها را آزمایش مى كردند) به جسد وى كارى نداشتند. یوحانان در خارج شهر خود را به فرمانده كل لشكر رساند و از او تقاضا كرد كه شهرك یاونه در فلسطین را در اختیار وى قرار دهد. این خواهش ‍ پذیرفته شد و او در آنجا كار علمى خود را تعقیب كرد و بدین وسیله علوم هیلل و دیگر دانشمندان گذشته را به نسلهاى آینده انتقال داد.

پس از یوحانان فردى به نام ایشماعل بن الیشع به تفسیرهاى تلمودى پرداخت و كار عمده وى آن بود كه هفت اصل تفسیرى هیلل را به سیزده اصل رساند. همچنین فردى به نام عقیبا بن یوسف در همین عصر از اهمیت ویژه اى برخوردار است . این دانشمند بر تلمود حق بزرگى دارد. زیر بناى تلمود به شكلى كه مى بینیم تا اندازه زیادى مرهون زحمات اوست .

با این وصف ، افتخار تدوین متن تلمود به عقیده بسیارى از دانشمندان نصیب شخصى به نام یهودا هناسى شد. وى در سال 135 م . (سه سال پس از در گذشت عقیبا) به دنیا آمد و پس از آگاهى بر تفسیرهاى عقیبا و دیگر دانشمندان تصمیم بر كتابت آنها گرفت . این و پس از آگاهى بر تفسیرهاى عقیبا و دیگر دانشمندان تصمیم بر كتابت آنها گرفت . این دانشمندان میان قوم خود موقعیت خوبى پیدا كرد و بیش از پنجاه سال ناسى یعنى رهبر بود.

یهودا هناسى براى تورات شفاهى نام میشنا را برگزید كه در عبرى به معناى مكرر و مثنى است ، در مقابل میقرا به معناى خواندنى و مقروء. تلمود، میشنا نامیده مى شود، زیرا مثناى تورات است ، ولى تورات میقرا است .

زبان میشنا عبرى عامیانه است كه به ارزش ادبى عبرى عهد عتیق نیست . میشنا شش بخش دارد كه هر فصل سدر نامیده مى شود و مجموع آن 63 رساله در 523 فصل است به این شرح :

1. سدر زراعیم (بخش بذرها، احكام محصولات و نتاج حیوانات ) 11 رساله

2. سدر موعد (بخش عید، درباره روزهاى یادبود) 12 رساله

3. سدر ناشیم (بخش نسوان ، احكام زناشویى ) 7 رساله

4. سدر نزیقین (بخش زیانها، احكام اموال و زیان به نفوس ) 10 رساله 5. سدر قداشیم (بخش مقدسات ، مقدسات دین یهود) 11 رساله

6. سدر طهاروت (بخش طهارتها، احكام پاك و ناپاك ) 12 رساله

جمع: 63 رساله

تفسیر میشنا، گمارا نامیده مى شود. این واژه به معناى تكمیل است و نویسندگان این تفاسیر ادعا مى كردند مطالب آنان باقى مانده سخنان دانشمندان گذشته است كه كتاب میشنا را تكمیل مى كند. در گمارا نخست یك مقطع از عبارت میشنا نقل مى شود و پس از آن به تفسیر و تحلیل و آوردن شواهدى براى آن مقطع مى پردازند.

دو نوع گمارا براى میشنا نوشته شده است : یكى گماراى فلسطینى به دست دانشمندان یهودى فلسطین و دیگرى گماراى بابلى كه مبسوطتر و جالب تر است و به دست گروهى از دانشمندان یهودى كه در بابل مانده بودند، نوشته شده و از گماراى فلسطینى مفصل تر است . تلمود به اعتبار این دو گمارا دو گونه است : تلمود فلسطینى و تلمود بابلى .

در تلمود به دو عنصر اساسى برخورد مى كنیم : یكى هلاخا به معناى راه و روش كه عبارت است از دستورهاى دینى براى زندگى صحیح و دیگرى اگادا به معناى روایت كه عبارت است از داستانها و شواهدى از پیشوایان یهود یا بزرگان اقوام مختلف كه به منظور تاءیید موضوع نقل مى شود.

مقدار زیادى از مطالب تلمود در كتب اسلامى پراكنده شده و برخى از مسلمانان تعدادى از آنها را بى چون و چرا پذیرفته اند و كسى به دنبال اصل و منشاء آنها نرفته است .

این گونه روایات را اسرائیلیات مى نامند. البته مطالب صحیحى نیز در تلمود یافت مى شود كه در پاره اى موارد با آیات و احادیث اسلامى مطابقت دارد.

تلمود به عنوان دائرة المعارف پر محتواى یهودیت محافظت از این آیین را بر عهده داشته و منبع قوانین فقه یهود بوده است . مسیحیان به علت بدگویى این كتاب از حضرت عیسى مسیح (ع ) همواره با آن مخالف بوده اند. رهبران كلیسا در قرن ششم میلادى مخالفت خود را با آن اعلام كردند، ولى این كتاب تا قرنها مساءله اى نیافرید و جوامع یهودى مراقب بودند كه احساسات مسیحیان را نسبت به آن تحریك نكنند. در سال 1239 م . یك یهودى كه به مسیحیت روى آورده بود، پاپ را به سوزاندن آن كتاب تشویق كرد و تلمود سوزى را بنیاد نهاد. پس از آن تاریخ ، ارابه هاى پر از نسخه هاى تلمود به میدانهاى شهر برده مى شد و به كام آتش مى رفت و یا براى استفاده از چرم آن به سازندگان كفش سپرده مى شد.

اكنون چند نسخه خطى از تلمود بابلى در كتابخانه هاى جهان یافت مى شود و تنها نسخه كتابخانه شهر مونیخ در آلمان كامل است .

اولین و معروفترین چاپ متن عبرى تلمود به دست فردى به نام دانیال بومبرگ در شهر ونیز (ایتالیا) صورت گرفت (تلمود بابلى در سالهاى 3- 1520 و تلمود فلسطینى در سالهاى 4- 1523). تعداد صفحات تلمود بابلى در این چاپ 5894 صفحه است كه در چاپهاى مختلف رعایت مى شود تا براى ارجاع به آن كتاب عظیم مورد استفاده قرار گیرد. تلمود به برخى زبانهاى اروپایى ترجمه و منتشر شده و ترجمه انگلیسى آن در 18 جلد بزرگ در لندن به چاپ رسیده است . خلاصه اى از آن كتاب نیز به زبان فارسى ، به نام گنجینه اى از تلمود در سال 1350 ه .ش . در تهران انتشار یافته است .

قبالا

عرفان (یا تصوف ) در ادیان واكنشى به شریعت و تعقل (فقه و فلسفه ) است . عرفان از ذوق بر مى خیزد، قابل نفى یا اثبات نیست و با هنر رابطه اى تنگاتنگ دارد. عرفان همچون آتش لطیف است و هر چیز را به كام خود مى كشد و به جلو مى رود. ادیان هند و خاور دور سراسر عرفانى اند و در عصر ما با اندكى تبلیغ ، بسیارى از مردم آمریكا و اروپا را به سوى خود كشیده اند.

عرفان و علوم اعلاى یهودى قبالا (یعنى مقبول ) نامیده مى شود. عرفان یهودى مكتبى زایا و بارور است و در حیات معنوى بنى اسرائیل بسیار تاءثیر داشته و دارد. آثارى در این باب یافت مى شود كه از همه مهمتر كتابى است به نام زوهر (یعنى درخشان ). درباره مؤ لف واقعى این كتاب سخن بسیار است . در دانش قبالا پیرامون عرش الهى ، اسم اعظم ، حوادث آخر الزمان ، ظهور مسیحا، رجعت و قیامت بسیار بحث مى شود. در این فن ، علم حروف نقش مهمى را بر عهده دارد.

یهودیت در اروپا

یهودیان در سرزمینهاى اسلامى زندگى خوبى داشتند و شمارى از آنان به مقامات اجتماعى بلندى نائل شدند. این در حالى بود كه یهودیان مقیم كشورهاى اروپایى مجبور بودند در اماكن خاصى به نام گتو (Ghetto) با ذلت تمام زندگى كنند. همچنین بسیار اتفاق مى افتاد كه مسیحیان آنان را به زور به آیین خود در مى آوردند. این گونه افراد در ظاهر مسیحى مى شدند، ولى در باطن یهودى مى ماندند و تعبیر یهودیان مسیحى نما (Marranos) به چنین افرادى دلالت دارد كه در اصطلاح یهودیان ایران ، آنوس خوانده مى شوند. یهودیان اندلس در دوران فرمانروایى مسلمانان در آن سامان زندگى خوبى داشتند. هنگامى كه به سال 1492 اندلس به طور كامل از دست مسلمانان خارج شد، یهودیان نیز از آن سرزمین تبعید شدند. آنان به كشورهاى اسلامى شمال آفریقا روى آوردند، ولى تنها اندكى از ایشان در آن ورطه هولناك از چنگال دزدان دریایى و ناخدایان آزمند رهیده ، به ساحل امن و امان رسیدند و در دامان پر مهر اسلام قرار گرفتند. منش نیك و رفتار انسانى مسلمانان با بیگانگان زبانزد تاریخ نگاران یهودى و مسیحى است .

یهودیت در عصر جدید

یهودیان اروپا بر اثر فشارهایى كه براى آنان به وجود آمده بود، نمى توانستند بین مسیحیان و اقوام دیگر زندگى كنند و تبعیدهاى پیاپى هر چه بیشتر آنان را به فكر وطن مستقل مى انداخت . اندیشه پدید آوردن كشورى مستقل براى یهود سابقه اى طولانى دارد با این وصف ، زندگى میان ملتهاى غیر یهودى از نظر اقتصادى براى عموم یهودیان بسیار بهتر بود و به همین دلیل ، پس از تاءسیس كشور اسرائیل ، یهودیان حاضر به مهاجرت به آن نبودند؛ از این رو، براى تشویق آنان به مهاجرت ، در تمامى سرزمینهاى یهودى نشین اروپا و آسیا و آفریقا سازمانهایى به وجود آمد. دستگاههاى تبلیغاتى اسرائیل نیز باغ سبزى را به یهودیان نشان مى دادند. گروهى از یهود پس از مهاجرت ، به وطن قبلى بازگشتند و به برنامه هاى پیشین خود میان اقوام دیگر ادامه دادند.

پیدایش صهیونیسم و تاءسیس دولت اسرائیل

یهودیت تبلیغ ندارد، زیرا یهودیان دین خود را نعمتى الهى مى دانند كه مخصوص نژاد بنى اسرائیل است . با این وصف هر گاه كسى بخواهد یهودى شود باید ذلتهاى این قوم را به او تفهیم كرد تا اگر مرد این میدان نیست ، پا در آن نگذارد. تحمیل یهودیت به ندرت وجود داشته است . یهودیان معمولا مردم را به صهیونیسم دعوت مى كنند.

در اواخر قرن نوزدهم گروه بزرگى از یهودیان روسیه اخراج شدند. عده اى از آنان غرب اروپا ساكن شدند و گروهى هم به فلسطین رفتند و در مكانى نزدیك دریاى مدیترانه ساكن شدند و نام صهیون را براى آنجا برگزیدند. فلسطین در آن شكوفایى دولت بنى اسرائیل در عصر داوود و سلیمان (ع ) مركز نظامى بوده است . این نام همواره یادآور اقتدار آن قوم بوده و در كتابهاى انبیاى متاءخر بسیار از آن یاد شده است .

در همان زمان ، یهودیان اروپا و روسیه با نادیده گرفتن سنت انتظار، براى كسب استقلال و عزت برخاستند و صهیونیسم را بنیاد نهادند و به دنبال آن ، خطرناك دانستند و مسلمانان را از همكارى با مهاجران بر حذر داشتند. مسلمانان هنگامى از عمق فاجعه آگاهى یافتند كه راه چاره بسته شده بود.

استكبار جهانى به سركردگى انگلستان و آمریكا به پشتیبانى همه جانبه برخاست . صهیونیستها با اتكا به آن حمایتها و با بهره بردارى از ضعف و زبونى رهبران كشورهاى اسلامى ، موقعیت خود را محكم كردند و وضعى را پیش آورند كه اكنون با تلخكامى شاهد آن هستیم .

در نیم قرنى كه از تشكیل رژیم صهیونیستى مى گذرد، غاصبان فلسطین از هیچ جنایتى فروگذار نكرده اند و با شیوه هاى گوناگون به گسترش سلطه ظالمانه خود ادامه داده اند. همچنین آنان قطعنامه ها و بیانیه هاى مجامع بین المللى را به چیزى نگرفته اند. كسانى هم كه صلح طلبى صهیونیستها را باور كرده اند، در اندك زمانى به دورویى و ناجوانمردى آنان پى برده اند.

كتابنامه

1. ترجمه تفسیرى كتاب مقدس ، انگلستان ، انجمن بین المللى كتاب مقدس ، 1995.

2. حكمت ، على اصغر، تاریخ ادیان ، تهران : انتشارات ابن سینا، 1345.

3. رامیار، محمود، بخشى از نبوت اسرائیلى و مسیحى ، تهران .

4. زرین كوب ، عبدالحسین ، در قلمرو وجدان ، تهران : انتشارات سروش ، 1375.

5. كتاب مقدس ، لندن ، 1904.

6. كهن ، اى .، گنجینه اى از تلمود، تهران : 1350.

7. گرینستون ، جولیوس ، انتظار مسیحا در آیین یهود، ترجمه حسین توفیقى ، قم : مركز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب ، 1377.

8. مصطفوى ، على اصغر، اسطوره قربانى ، تهران : انتشارات بامداد، 1369.

9. ناس ، جان بى .، تاریخ جامع ادیان ، ترجمه على اصغر حكمت ، تهران : انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى ، 1370.

10. هاكس آمریكایى ، قاموس كتاب مقدس ، تهران : انتشارات اساطیر، 1377.

11. هیوم ، رابرت اى .، ادیان زنده جهان ، ترجمه عبدالرحیم گواهى ، تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامى ، 1373.

12. Arberry, A.j(e.d), Religon in the Middle East, Cambridge: Cambridge University Press,1969

13. Epstein, I. (tr.) The Babylonian Talmud, London: The Soncino Press, n.d.

14. Epstein, Isidor, Judaism: A Historical Representation, Middlesex, England: Pengium Books, 1974.

 

 

 

دوشنبه 15 فروردین 1390 - 4:11:58 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم